سفر شمال خان خان
سفر شمال به همراه پسر قشنگم خیلی خاطره انگیز بود جونم.من،بابا جون،آنا،خاله فاطمه،زن دایی شمسی و دختر دایی.فقط یه کم تراکم جمعیت زیاد بود و شما یه مقدار تحت فشاربودی جونم.رفتی نشسته بودی توی لژ مخصوص بغل آنا!عقب ما چهار نفر نشسته بودیم.اصلا برای شما جا نبود.توی خواب ناز بودی تا موقعی که باباجون فیلم شاه گوش را گذاشت تاخوابش نبره...اول چشمهای قشنگت را باز کردی ،یک کم این ور اون ور را نگاه کردی.بعد که دیدی اوضاع به وفق مراد خان خان نیست،زدی زیر گریه.شما عقیده داری باید محیط خواب،حالت سکوت کامل باشه جونم.در اینجا ،خان خان بودن شما پسر گلم مشخص می شه .البته من هم باهات موافقم جونم که توی سکوت خوابیدن،یک خواب کامل است.واگرنه ،ادم سر درد می گیره....